عشق بر 10 نوع است
عشق بر 10 نوع است
عشق بر 10 نوع است
نويسنده:دکتر مير عمادالدين فريور/ روانشناس
عشق را ميتوان چنين تعريف کرد: عشق يک احساس شديد عاطفي است که به صورت پنهان و آشکار نسبت به فرد ديگري که معمولاً جنس مکمل (جنس مخالف) است، ابراز ميشود. «با توجه به اينکه زن و مرد مکمل هم بوده و همديگر را تکميل ميکنند، بهجاي ذکر جنس مخالف، بهتر است بگوييم جنس مکمل» عشق يک وضعيت کاملاً پيچيده و چندبعدي است. مبادله مهر و محبت، يک نياز انساني است. براي اينکه دوستمان بدارند، بايد ديگران را دوست بداريم. عشق به جنس مکمل، پديده شگفتانگيز و بسيار ارزشمندي است که زندگي افراد را سرشار از نشاط و شادماني ميکند...
عشق انسان را متحول ميکند و به او شجاعت و جسارت ميبخشد و ترس، کمرويي و... را از بين ميبرد. هرکسي از عشق، احساس و درک خاصي دارد. «اريک فروم»، روانشناس نامدار ميگويد: «عشق، احساس شخصي است که هرکس فقط خودش آن را ميتواند درک کند.» «فرويد» ميگويد: «انسان سالم، کسي است که هم بتواند خوب کار کند و هم خوب عشق بورزد.» «پائولوکوئيلو» ميگويد: «عشق، آن چيزي است که «روح جهان» را وادار به دگرگوني و تکامل ميکند.» «ماري کوري» ميگويد: «زندگي بدون عشق، خالي از نشاط و شادماني است.»
عشق همانند هر پديده ديگري، تحتتأثير عواملي است که باعث پايداري يا زوال آن ميشوند. در هر عشقي، عواملي «صميميت»، «جذابيت و هيجان» و «تعهد» نقش اساسي و محوري در زندگي مشترک بازي ميکنند، بهطوريکه فقدان يک يا دو عامل باعث ميشود که عشق واقعي بين زن و شوهر برقرار نشده و تداوم پيدا نکند. حال ببينيم که سهعامل فوق در انواع عشقها چگونه ظاهر شده و چه نقشي را بهعهده دارند:
عشق رومانتيک: در عشقهاي رومانتيک، صميميت و جذابيت بين زن و مرد وجود دارد ولي طرفين نسبت به هم تعهدي ندارند.
عشق افلاطوني: در چنين عشقهايي صميميت و تعهد وجود دارد ولي از جذابيت و ميل جنسي، کمتر خبري است.
عشق ظاهري: در عشقهاي ظاهري بين زن و شوهر پختگي لازم براي ايجاد روابط مؤثر بين طرفين وجود ندارد. طرفين ممکن است تظاهر به عشق و دلدادگي کنند، در حاليکه از صميميت عميق و تعهد واقعي خبري نيست.
عشق پوچ: در عشقهاي پوچ از صميميت و جذابيت واقعي خبري نيست و هر دو زوج يا يکي از آنان، بهشدت نسبت به ديگري احساس مالکيت کرده و سعي ميکند همسرش را تحت نفوذ خود قراردهد و با کنترلگري، با اعمال زور و فشار، تعصبورزي، سلب آزادي و اختيار همسر، عملاً اعتمادبهنفس او را به حداقل ميرساند. کسيکه اين نوع تفکر را دارد، فرد سالمي نبوده و بيمار بهحساب ميآيد.
عشق يکطرفه: همانطوريکه از اسمش معلوم است، يکي از طرفين از مهر و محبت ديگري يا خبر ندارد يا پذيراي عشق او نيست. اينچنين عشقهايي به هيچجا نميرسد چراکه عاشق بهصورت مجازي، معشوق را مخاطب ذهني خود قرارميدهد، با او حرف ميزند، بهجاي او فکر کرده و تصميمگيري ميکند. اين نوع عشقها محکوم به شکست هستند.
عشق دروغين: در اين نوع عشق از تعهد و صميميت واقعي خبري نيست. يکي از طرفين بهخاطر زيبايي، پول، شهرت يا موقعيت اجتماعي طرف ديگر، جذب او شده و به عشق و دلدادگي تظاهر ميکند. اين نوع عشقها عاقبت بهخير نميشوند.
عشق لحظهاي: جذابيت و هيجان در اين عشقها نقش اصلي را بهعهده دارد و از دو عامل ديگر، اثري واقعي وجود ندارد. اين نوع عشقها کوتاهمدت و کمدوام بوده و بيحاصل هستند.
عشق ابلهانه: بهطوريکه از اسمش برميآيد، هيچ تناسبي بين ويژگيهاي طرفين وجود ندارد. درست مثل اينکه چوپاني عاشق دختر پادشاه شود! ممکن است جذابيت ظاهري يا معروفيت و قدرت، اساس اين نوع عشقها را تشکيل دهد.
شيفتگي يا عشق کاذب: بسياري از افراد، شيفتگي را با عشق واقعي اشتباه ميگيرند. در اين نوع رابطه، يکي از طرفين تمام زيباييها، خوبيها و نيکيها را در فرد مورد علاقه خود ميبيند و عيب و نقص و حتي ناهنجاريهاي ديگري را يا نميبيند و يا به آنها اهميت نميدهد. در عشقهاي کاذب، يکي يا هر دو طرف نسبت به هم وابستگي شديد پيدا ميکنند. اين نوع رابطه دوام زيادي نخواهد داشت.
عشق واقعي: در عشقهاي واقعي سهعامل «صميميت»، «جذابيت و هيجان» و «تعهد» بر روابط زوجها حاکم است. عشق واقعي سرشار از شور، نشاط و رضايت است. عشق واقعي از درون ميجوشد. از علايم عشق واقعي، قبول مسووليت، خواهان رشد و تعالي، احترام به استقلال، آزادي، رفاه و شادي، به نيازهاي هم توجهکردن، در سختيها و نااميديها در کنار هم بودن و باقيماندن، ابراز صميميت، وفاداري و حمايت بدون قيد و شرط و از حضور هم لذت بردن و از غيبت او احساس بدي نداشتن، همبستگي، نه وابستگي و... از علايم ديگر عشق واقعي بهشمار ميرود.
عشقورزيدن همانند ديگر مهارتها، آموختني و يادگرفتني است. افراديکه عشقورزي را به خوبي ياد نگيرند، آن را گدايي خواهند کرد! درظهور عشق و ازدواج موفق، بلوغ فکري، رشد عاطفي و بلوغ سني چه نقشي دارد؟
منبع: http://salamatiran.com
/خ
عشق انسان را متحول ميکند و به او شجاعت و جسارت ميبخشد و ترس، کمرويي و... را از بين ميبرد. هرکسي از عشق، احساس و درک خاصي دارد. «اريک فروم»، روانشناس نامدار ميگويد: «عشق، احساس شخصي است که هرکس فقط خودش آن را ميتواند درک کند.» «فرويد» ميگويد: «انسان سالم، کسي است که هم بتواند خوب کار کند و هم خوب عشق بورزد.» «پائولوکوئيلو» ميگويد: «عشق، آن چيزي است که «روح جهان» را وادار به دگرگوني و تکامل ميکند.» «ماري کوري» ميگويد: «زندگي بدون عشق، خالي از نشاط و شادماني است.»
عشق همانند هر پديده ديگري، تحتتأثير عواملي است که باعث پايداري يا زوال آن ميشوند. در هر عشقي، عواملي «صميميت»، «جذابيت و هيجان» و «تعهد» نقش اساسي و محوري در زندگي مشترک بازي ميکنند، بهطوريکه فقدان يک يا دو عامل باعث ميشود که عشق واقعي بين زن و شوهر برقرار نشده و تداوم پيدا نکند. حال ببينيم که سهعامل فوق در انواع عشقها چگونه ظاهر شده و چه نقشي را بهعهده دارند:
عشق رومانتيک: در عشقهاي رومانتيک، صميميت و جذابيت بين زن و مرد وجود دارد ولي طرفين نسبت به هم تعهدي ندارند.
عشق افلاطوني: در چنين عشقهايي صميميت و تعهد وجود دارد ولي از جذابيت و ميل جنسي، کمتر خبري است.
عشق ظاهري: در عشقهاي ظاهري بين زن و شوهر پختگي لازم براي ايجاد روابط مؤثر بين طرفين وجود ندارد. طرفين ممکن است تظاهر به عشق و دلدادگي کنند، در حاليکه از صميميت عميق و تعهد واقعي خبري نيست.
عشق پوچ: در عشقهاي پوچ از صميميت و جذابيت واقعي خبري نيست و هر دو زوج يا يکي از آنان، بهشدت نسبت به ديگري احساس مالکيت کرده و سعي ميکند همسرش را تحت نفوذ خود قراردهد و با کنترلگري، با اعمال زور و فشار، تعصبورزي، سلب آزادي و اختيار همسر، عملاً اعتمادبهنفس او را به حداقل ميرساند. کسيکه اين نوع تفکر را دارد، فرد سالمي نبوده و بيمار بهحساب ميآيد.
عشق يکطرفه: همانطوريکه از اسمش معلوم است، يکي از طرفين از مهر و محبت ديگري يا خبر ندارد يا پذيراي عشق او نيست. اينچنين عشقهايي به هيچجا نميرسد چراکه عاشق بهصورت مجازي، معشوق را مخاطب ذهني خود قرارميدهد، با او حرف ميزند، بهجاي او فکر کرده و تصميمگيري ميکند. اين نوع عشقها محکوم به شکست هستند.
عشق دروغين: در اين نوع عشق از تعهد و صميميت واقعي خبري نيست. يکي از طرفين بهخاطر زيبايي، پول، شهرت يا موقعيت اجتماعي طرف ديگر، جذب او شده و به عشق و دلدادگي تظاهر ميکند. اين نوع عشقها عاقبت بهخير نميشوند.
عشق لحظهاي: جذابيت و هيجان در اين عشقها نقش اصلي را بهعهده دارد و از دو عامل ديگر، اثري واقعي وجود ندارد. اين نوع عشقها کوتاهمدت و کمدوام بوده و بيحاصل هستند.
عشق ابلهانه: بهطوريکه از اسمش برميآيد، هيچ تناسبي بين ويژگيهاي طرفين وجود ندارد. درست مثل اينکه چوپاني عاشق دختر پادشاه شود! ممکن است جذابيت ظاهري يا معروفيت و قدرت، اساس اين نوع عشقها را تشکيل دهد.
شيفتگي يا عشق کاذب: بسياري از افراد، شيفتگي را با عشق واقعي اشتباه ميگيرند. در اين نوع رابطه، يکي از طرفين تمام زيباييها، خوبيها و نيکيها را در فرد مورد علاقه خود ميبيند و عيب و نقص و حتي ناهنجاريهاي ديگري را يا نميبيند و يا به آنها اهميت نميدهد. در عشقهاي کاذب، يکي يا هر دو طرف نسبت به هم وابستگي شديد پيدا ميکنند. اين نوع رابطه دوام زيادي نخواهد داشت.
عشق واقعي: در عشقهاي واقعي سهعامل «صميميت»، «جذابيت و هيجان» و «تعهد» بر روابط زوجها حاکم است. عشق واقعي سرشار از شور، نشاط و رضايت است. عشق واقعي از درون ميجوشد. از علايم عشق واقعي، قبول مسووليت، خواهان رشد و تعالي، احترام به استقلال، آزادي، رفاه و شادي، به نيازهاي هم توجهکردن، در سختيها و نااميديها در کنار هم بودن و باقيماندن، ابراز صميميت، وفاداري و حمايت بدون قيد و شرط و از حضور هم لذت بردن و از غيبت او احساس بدي نداشتن، همبستگي، نه وابستگي و... از علايم ديگر عشق واقعي بهشمار ميرود.
عشقورزيدن همانند ديگر مهارتها، آموختني و يادگرفتني است. افراديکه عشقورزي را به خوبي ياد نگيرند، آن را گدايي خواهند کرد! درظهور عشق و ازدواج موفق، بلوغ فکري، رشد عاطفي و بلوغ سني چه نقشي دارد؟
منبع: http://salamatiran.com
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}